دیگر به خلوت لحظههایم عاشقانه قدم نمیگذاری،
دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمیبینمت.
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .
من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ای؟!
من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ....
دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...
نظرات شما عزیزان:
|